تُنگِ تَنگ

(منِ او؛ یعنی این منِ وقف شده برای او)

می خواهی با همه ی دنیا متفاوت باشی؟ دوستم بدار...


پُر گل و شاداب بود وقتی دیدمش، وقتی پسندیدمش و دستش را گرفتم و سواش کردم از همه ی شمعدانی ها که دلبری می کردند، گلدان‌ش شکسته بود، توی چشم هام زل زد و گفت: می شود مرا سوا کنی؟ چیزی نمی خواهم مگر یک پَر آفتاب و یک جرعه آب و یک بغل دوستت دارم که هر صبح با چهارقل فوت کنی توی صورتم!

دستش را گرفتم و بردمش... با اولین ترمز اما خاطرِ نازکش رنجید...افتاد و یک شاخه اش شکست. نازش کردم، گذاشتمش جلوی پنجره، آب‌ش دادم...
کفِ ماشین اما هنوز گلبرگ های پرپرش ریخته...
+ شمعدانیِ من! خیــلی زود بهت می گویم دوستت دارم...پیش از آنکه ترمز بگیرد دنیا...پیش از آنکه پرپر شوی...
دوستت دارم :)

+عنوان، از شمعدانیِ جان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

به دستِ توست عقیقِ یَمَن، اگر زیباست...



اگر چه سخت، کنارت ولی، سفر زیباست
مسیرِ زندگی ام با تو، پُر خطر زیباست
شکسته می خَرَم این قلبِ خسته را از تو
که در معامله با دلبران، ضرر زیباست
منم کبوترِ بامت که در اسارت عشق
میانِ دستِ تو این خانه، تنگ تر زیباست
زنی چو من به غرورِ تو سخت می مانَد
که روی پیکره ی ایستاده، سَر زیباست
مرا رکابِ تو از دور می درخشانَد
به دستِ توست عقیقِ یَمَن، اگر زیباست

فاطمه دریایی
۲۹ بهمن ۱۳۹۷


+ تقدیم به تو که «همه» ای... با عشق...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

دفاع

یعنی وسطِ دفاع از پایان نامه، دل‌ت برا زل زدن به چشماش از فاصله ی بیست سانتی، تنگ بشه و آب ببندی به دو فصلِ آخر که زودتر از شرِ این فاصله ی چند متری راحت شی...

+ فدای چشاش که داور گفت فصلِ آخرو باید بیشتر روش مانور میدادی! ما مانورمونو دورِ یار می گردیم :)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی