دستش را گرفتم و بردمش... با اولین ترمز اما خاطرِ نازکش رنجید...افتاد و یک شاخه اش شکست. نازش کردم، گذاشتمش جلوی پنجره، آبش دادم...
کفِ ماشین اما هنوز گلبرگ های پرپرش ریخته...
+ شمعدانیِ من! خیــلی زود بهت می گویم دوستت دارم...پیش از آنکه ترمز بگیرد دنیا...پیش از آنکه پرپر شوی...
دوستت دارم :)
+عنوان، از شمعدانیِ جان