هر کسی لایق آن نیست که عاشق باشد
یعنی این مایه کسی راست که لایق باشد
نه هر آنکس که دم از یار زند مرد وفاست
بلکه آن کشته عذراست که وامق باشد
هر کسی محتمل کوه غم شیرین نیست
همچو فرهاد مگر عاشق صادق باشد
به قیامت همه در بند گنه خلق و مرا
همچنان دیده به دیدار تو شایق باشد
سالها باید کز دور خلایق گذرد
تا نگاری چو تو محبوب خلایق باشد
هر کسی سرو و شقایق به چمن جوید و من
سرو قدی که رخش رشک شقایق باشد
طعنهی خلق و جفای فلک و جور رقیب
همه هیچاند، اگر یار موافق باشد
من نه آنم که دل از یار موافق بکنم
گر جهانیم پر از خصم منافق باشد
هر چه سختی و تطاول که ز جور فلک است
همه سهل است اگر ترک علایق باشد
شو چو شوریده اعمی و دم از مردان زن
تا دلت مخزن اسرار حقایق باشد
شوریدهی شیرازی
سرکار خانم فاطمه دریایی
سلام و وقت شما بخیر.
تبریک من رو بخاطر خلق و اداره ی این وبلاگ پذیرا باشید.
زیباست و دلنشین.
امشب دلم میخواست غزلی زیبا بخونم. مصرعی از گذشته در ذهنم مدام تکرار میشد.
«همه هیچ اند، اگر یار موافق باشد»
با جست و جو در اینترنت به وبلاگ شما رسیدم.
چقدر از خواندن این غزل لذت بردم. حس میکنم روی ماسه های کویر دراز کشیدم و شب صاف و درخشان کویر رو نگاه میکنم.
به این فکر میکنم اگه «عشق» وجود نداشت تکلیف ما و این دنیای به قول فردوسی بزرگ، «سراسر فسوس و باد» چی بود؟
اگر عاشقانه های سعدی و حافظ (علیهم الرحمه) نبود ما سردی زندگی رو چجوری باید تحمل میکردیم؟
چقدر این کیمیای هستی -عشق- زیبا، ژرف و حیات بخش است!!
قلبا از شما بخاطر این وبلاگ و تلاش شما برای نشر شعر و ادب پارسی تشکر میکنم.
امیدوارم شاد، سلامت و سعادتمند باشید.
به قول رودکی
شاد باش و دیر زی.
در پناه خداوند باشید.