تُنگِ تَنگ

(منِ او؛ یعنی این منِ وقف شده برای او)

برای حاج کاظمِ آژانس شیشه ای

ندیده بودمش، هنوز هم ندیده ام‌ش، تو هم شرم داشتی سرت را بالا بیاوری و چشم هام را نگاه کنی، چه رسد به اینکه صدایم کنی!
حاج کاظم شدی و صدای پرویز پرستویی را برام فرستادی: فاطمه...فاطمه ی عزیز...
ندیده ام‌ش اما نامه ی حاج کاظم را به فاطمه بارها و بارها شنیده ام...
حاج کاظم! غم هات را برایم بنویس و هزار بار صدام کن:
فاطمه، فاطمه ی عزیز... من هم هر هزار بار می گویم: جانِ فاطمه...
+ این منِ وقف شده برای او، اینجا دیگر تنها از او می نویسد... حاج کاظم
۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

تو را خدا به زمین هدیه داده چون باران

شهریوری تو، مطلعِ انگور چشم توست
مهر منی، مقدمه ی نور چشم توست
چشمِ بد از تو دور که در این شبِ شدید
آن شعله ای که می وزد از دور چشم توست
در سایه ی کمانچه ی شیرینِ ابرویت
تلفیقی از ترانگی و شور چشم توست
خونِ چقدرها منِ عاشق به گردنش
در این زمانه، تالی تیمور چشم توست
گنجینه ای است شعر من از برکت شما
فیروزه ی نفیسِ نشابور چشم توست
هر جا کمی  ز خمره ی خرم دمی زدم
یک استعاره بوده که منظور چشم توست
می خواستم هنوز غزل باشم و نشد
آنجا که نطقِ شعرشده کور، چشم توست...
#آرش_شفاعی

+این غزل را اول بار، روز تولدش _یا شاید حوالی اش_ از کتابی که برده بودم بهش هدیه دهم، توی انجمن شعر خواندم! استاد از شعر و کتاب خوشش آمد، ناچار کتاب را به استاد بخشیدم! ناچار، اما خوشحال از اینکه مثلِ این روزها لوس بازی ام زیاد نبود و اول کتاب براش تقدیم نامه ننوشته بودم! 
+خلاصه که تولدت پیشاپیش بر من هزاران بار فرخنده شهریوری جان ⁦❤️⁩

 

#سی_و_یک_سالگی_عزیزترینم

#دو_شهریور

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

همه بارونو دوس دارن، من اما نمِ موهاتو...

من و تو

آن دوتای دیوانه ی بی هوا بودیم

که قرارهای عاشقانه مان مسجد بود و «من عشّق فعف» مان را حتی بادهای استخوان سوزِ شب های خلیج نتوانست با خودش ببرد...

که قرارمان «ثم ماتَ، ماتَ شهیدا» بود و «بیا شویم چو خاکستری رها در باد/ من و تو را برساند مگر نسیم به هم»

من و تویی که بی هوا دل سپردیم... تویی که هوای لبخند مرا داشتی و حرام نخواستی اش، منی که هوای چشم های رنگین کمانی ات را داشتم و دلم آشوب می شد سر بالا بیاورم و حل شوم در دشتِ چشم هات...

من همان دیوانه ی سر به هوایی بودم که در لباسِ مشکی محرم عاشق ترت می شدم...تو همان دیوانه ی شب های قدر رمضان...

من و تو همان دو دیوانه ی بی هوای ابدی :)

 

 

+همه دنیا رو گشتم تا رسیدم پیشِ آرامش/ رسیدم پیشِ اونی که تمام عمر می خوامش...

+به مناسبت دو روز مانده به دهمین سالروز شبی که بعد از قرارِ مسجد، آشفته بودی، گفتم بگو، گفتی تو «او» ی منی، گفتم تقبل الله...

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

چشمـ جنگلی

 

به چشم های تو زل می زنم بهار بیاید

که پلک‌ت از سرِ جنگل، کمی کنار بیاید

خیال کن که من آهو، به شوقِ صید نشستم

در انتظار، که صیادِ من، شکار بیاید...

(فاطمه دریایی)

 

+تقدیم به توی چشم جنگلی :)

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

دره ی عشق...

خنده ات انحنای غمگینی
از نگاهت به زیر افتاده
رخ مردی تمام در عکسم
که جوان است و پیر افتاده

چشم های تو دره هایی بکر
عشق در پیچ و تاب کوهستان
دل من آبشار خردی در
دره ای ناگزیر افتاده

از دلم، گله ای که رم کرده
گرگِ آرامش‌ت چه می داند
آخرین رأس گله ای بودن
که به چنگالِ تیر افتاده

جای چنگالِ صبر بر پیکر
پرم از روز های درگیری
مثل دیوار خسته ی زندان
که به دست اسیر افتاده

عاشق‌ت را ببار و برگردان
به بهاری که فصل ها دور است
ابر تنها، به قرعه ات هرچند
آسمان کویر افتاده

فاطمه دریایی
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
پیشکش به محمدِ هادی 💗

+تولدت مبارک پسرِ سر به زیر و نجیبی که هفت ساله کنار من داری بزرگ می شی،  تو از کودکی‌ت از همون روزی که یه پسرِ نوزده ساله بودی و اولین بار دیدمت، بزرگترین و مردترین مردِ دنیا بودی و هستی :)

 

 

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

بیمارِ خنده های تو ام، بیشتر بخند

دردِ دندان سخت است

درد های دیگر هم

دیدنِ درد کشیدنِ تو حتی اگر به کوچکیِ عصبِ پوسیده ی دندانِ عقلِ شکسته ات باشد، اما دردناک تر است...

اگر باور نداری، یک آخ بگویم، که بدانی من با هر آخِ تو چه می کشم! والا! :دی

 

+می دونم خودخواهیه ولی دردِ من از دردِ تو بیشتر از دردِ توه...

 

 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

فرض کن من شبنمی در دشتِ چشمانِ تو ام...

شاید تنها تو
شاید هم از هر هزار نفر یک نوزاد در جهان دمیده شده
که هر صبح، انعکاس خورشید در چشم هاش،
مثلِ تابشِ طره نورِ نو رسیده ای‌ست بر علف های یخ زده ی دشت
مثلِ اشتیاقِ اولین نفسِ گرمِ بچه اژدهاهای مغرور بر شاخه های خشکیده :)

+ و من مجذوبِ گرمای بزرگسال و اشتیاق کودکانه ات...



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

همه هیچ‌اند، اگر یار موافق باشد...

هر کسی لایق آن نیست که عاشق باشد
یعنی این مایه کسی راست که لایق باشد

نه هر آنکس که دم از یار زند مرد وفاست
بلکه آن کشته عذراست که وامق باشد

هر کسی محتمل کوه غم شیرین نیست
همچو فرهاد مگر عاشق صادق باشد

به قیامت همه در بند گنه خلق و مرا
همچنان دیده به دیدار تو شایق باشد

سال‌ها باید کز دور خلایق گذرد
تا نگاری چو تو محبوب خلایق باشد

هر کسی سرو و شقایق به چمن جوید و من
سرو قدی که رخش رشک شقایق باشد

طعنه‌ی خلق و جفای فلک و جور رقیب
همه هیچ‌اند، اگر یار موافق باشد

من نه آنم که دل از یار موافق بکنم
گر جهانیم پر از خصم منافق باشد

هر چه سختی و تطاول که ز جور فلک است
همه سهل است اگر ترک علایق باشد

شو چو شوریده اعمی و دم از مردان زن
تا دلت مخزن اسرار حقایق باشد

شوریده‌ی شیرازی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

یک مفاتیح الجنان در چشم‌هات داری

چشم هات آیة الکرسی،

آغوش‌ت دعای عرفه،

تکیه گاهِ دست هات، جوشن کبیر و

صدات، صحیفه ی سجادیه...

لب هات اما برای منِ ابراهیم، آبِ روی آتش است...


+ گرمای سینه ام از حد گذشته است مرد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

فیروزه ی نفیسِ نشابور چشمِ توست

گران‌بهایی

ثروتمندم

نه به گوهرهای یشمِ نگاه‌ت

و طلاییِ صدای رازآلودت...


من در عمقِ تاریک دلم

معدنِ فیروزه ای دارم

که تویی...



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

خانه

-: اگه من بمیرم، میای سرِ خاکم بهم سر بزنی؟

: (بغض)

-: از قبرستون بدت میاد، نه؟

: آره... از قبرستون بدم میاد...

-: نمیای؟

: جایی که عشقِ آدم اونجا باشه، خونه ی آدمه...



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

تو که دوای مرا کنجِ دامن‌ت داری...

تا همراهِ کودکی هایت نباشد،
نمی تواند همراهِ جوانی و سالخوردگی ات باشد!

+ اینکه با من می دوی و ذوق می کنی از ذوقِ بچه گانه ام برای کله پاچه، و تفریحت می شود کشف کردنِ کافه بازی های شیراز و بازی هایی که من دوست دارم، مرا دیوانه ترت می کند مرد!
+ پیر شیم دندون مصنوعی هاتو مسواک کنم  :)))
+ عنوان، مصرعی از رضا طبیب زاده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

از کلونِ مردانه ات

به سینه ات می کوبد
خودکار های توی جیبِ سمت چپ‌ت تکان می خورند
هوای اتاق به هم می ریزد
لبخندت با عطر روی گونه ها و عطرِ پیراهن‌ت می آمیزد

طوفانی به راه انداخته ای مؤمن!
نمی ترسی منِ دریا موج بردارم از این همه عطر و نسیم و دوستت دارم‌ی که با کلونِ مردانه ات به سینه ی این در می کوبی؟
از خانه خرابیِ این دل که هراسی نداری! لا اقل از خدا بترس!



+ اول بار که به آغوش‌ت کشیدم، دلم از پس لرزه ی ضربان های محکم و مردانه ی قلب‌ت فرو ریخت... خانه ی خراب هم بیخِ ریشِ صاحبش نباشد کجا باشد؟اصلا کجا می تواند باشد؟! صاحب دلم :)
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

ای آبیِ آسمانی...


ای تو بارانی

ای آبیِ آسمانی!


+ آدمی زادِ خاکی که بغض هاش را نتواند پنهان کند، بوی خاکِ باران خورده می گیرد، چنان که تویی...

+ گِلِ من و تو را شبِ قدری به هم آغشته کرد، همان شب ها که دلتنگی بی خبر می آمد...




۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

در شبی که ماه، شبیهِ او می شود...

یار که هیچی!

دعا کنیم دشمنِ امام زمان نباشیم...



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

صدای شیرین

اول بار، من پشت به پنجره و تو رو به روم از پشتِ دوربینِ بالای لپ تاپ، آسمان را می دیدی، هر بار برق می افتاد به جانِ ابرها می گفتی گوش هات را بگیر! یادت هست؟ تو می دانستی من چقدر از رعدِ آسمان، ترس برم می دارد، می دانستی برای همین اتاقِ کم روزنه را دوست تر دارم...می دانستی که هنوز، مثلِ دختربچه های ترسو، وقتِ رعد و برق، سفت بغلم می کنی و بعد از هر برق، دستت را محکم می گذاری روی گوش‌هام...

+ من هم دوست داشتم تا صبح آسمان بغرّد...


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

دل به عشق‌ت مبتلا شد خوب شد...




+ د.د
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

طبیبِ لب‌خند های من...



دل نیست آنچه جز به هوای تو می تپد
مجموعه ای‌ست از رگ و اینجور چیزها
خانم (آقا) بخند! که نمک خنده های تو
برعکس لازم است برای مریض ها!

#حامد_عسکری


+ طبیبِ من :)

+ من: بده برات آسیکلویر بنویسم، تبخال زدی

محمد: نمیخوام خودش خوب میشه!

من: پس بده مولتی ویتامین بنویسم! زینک هم خوبه برا ریزش موهات!

محمد: نُچ!!!

من: جیـــغ! بده من مهرمو افتتاح کنم بدجنس :)))




۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

تسبیح می چرخید با «یا کاشف الاسرار»...



تسبیحِ عقیقِ قرمز گرفته بودی که خیالِ بوسه هایت را بشماری، هی تند تند دانه می انداختی و استغفار می کردی...
به بهانه آمده بودم، گفتم: اخوی! تسبیحِ فیروزه بیشتر به دست‌تان می آید!
سرت را پایین انداختی و آرام گفتی:
قربة الی الله...


+ عنوان، مصرعی از محمدهادی علی بابایی

+ برای ولنتاین‌ت یک تسبیح می خرم، سرخِ سرخ...حسابِ بوسه هایم دستِ تو و خدا باشد... (عاشقانه ای قدیمی از مـــع)



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

لحظه ی گرگ و میش



من معتقدم خورشید از جایی شبیهِ چشم های گرگ و میش‌ت غروب می کند و بعد، تمامِ سبزها و زردها و نارنجی های دنیا درست هم‌جهت با موجِ سیاهِ تاب خورده ی بالای چشم‌هات، کشــــیده می شوند و غروب را نقش می اندازند بر جانِ آسمان...


+ از همین رو چشم‌هات را خمار آفرید...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی

هنر برای هنر، یعنی نردبان برای نردبان


آخر بار روی نیمکتِ چوبیِ کلاس چهارم یادگاری نوشته بودم، شاید هم پنجم، بَلکَم بعدتر! اصلا چه فرقی دارد یک روز در آینده ی آن روزها، یک کلاس چهارمی خطوطِ یادگاری مرا دیده باشد یا یک کلاس پنجمی!
روی دیوارِ مسجد و مستراح اما توفیر دارد خاطره نوشتن! آن هم اگر ختایی باشد و طلاکوب... کاشیِ فیروزه تنها جاش توی محراب است و تسبیحِ فیروزه، لای انگشت های مؤمن...

+ عنوان از کتاب «براده ها- سید حسن حسینی»
+ ارزشِ هنر به مخاطب‌ش است...
+ ممنون که برام آوردیش حاج کاظم... همونطور که می خواستم...



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فاطمه دریایی